من تکیه بر دیوار وتو
مبهوت یار دیگری
خونین شده چشمان من
چشم تو مات دیگری
من چشم در چشم توام محو تماشای غرور
چشم تو اما اه باز ....
خاموش و ساکن همچنین
بعد از هجوم سالها اری تو ساکن گشته ای
بعد از عبور از جاده ها گویا که راکب گشته ای
در چشم تو گم گشته ام
محبوب و یار من کجاست؟
این حلقه ی زر دست تو
گوید که یارت بی وفاست
یک لحظه در چشمان تو فانوس هستی جان گرفت
ارام محو تو شدم گویا که شب طوفان گرفت
یاد تو میافتو هنوز یاد تو و اسرارمان
ان روزهای گرم و خوب
عاشق شدن اصرارمان
تو مات من ‘من محو تو
من غرق در اغوش تو
تو مال من ‘مال تو
تو غرق در چشمان من
تو عاشم بودی و من
عاشق ترین معشوقه ها
عشق هستی ما بود و ما
هر دو به عشقی مبتلا
اما جدا شد ناگهان
دست من از دستان تو
در قلب من مانده به جا
عشق پر از انکار تو